تاریخچه مختصر خطشناسی یا گرافولوژی
نخستین کتاب درباره خط شناسی یا گرافولوژی در سال ۱۶۲۲ توسط یک پزشک ایتالیایی در شهر کاپری نوشته شد. بسیاری از مردم به رابطه بین دستخط و نویسندگان (فیلسوفان، دانشمندان، تاریخدانان، هنرمندان و … ) علاقهمند بودهاند. به دنبال این کتاب، مقالات دیگری نیز تا سال ۱۸۰۰ در این باره در ایتالیا، فرانسه و سوئیس منتشر شد. در سال ۱۸۲۳، یک نفر انگلیسی به نام استفن کولِت کتابی در رابطه با تحلیل دستخط منتشر نمود.
خط شناسی مدرن
خطشناسی مدرن از زمان ژانمیشون آغاز شد و نام «خطشناسی» را نیز همین شخص به کار برد. او دستخطها و نویسندگان متعددی را به طور سیستماتیک مورد مطالعه قرار داد و مقالات متعددی در سال ۱۸۷۲ منتشر ساخت. میشون سیستمی برای مرتبط ساختن عناصر خاصی در دستخط به ویژگیهای خاص شخصیتی به وجود آورد.
در اواخر قرن نوزدهم، آلفرد بینه، روانشناس فرانسوی، مطالعات و آزمایشهای دقیقی را از طریق مصاحبه با خطشناسان انجام داد. او متقاعد شد که خطشناسی قابلیت به کارگیری به عنوان روشی برای آزمون شخصیت را دارد.
در سال ۱۸۹۵، ویلهلم لانگر بروخ در آلمان به انتشار مجله خطشناسی پرداخت. در سال ۱۸۹۷ هانس بوسس مجله دیگری را منتشر کرد و انجمنی را برای پژوهشهای خطشناسی تشکیل داد. یکی از کسانی که با مجله او همکاری میکرد، دکتر لودویگ کلاگز، فیلسوف آلمانی، بود که دستاوردهایش در پژوهشهای خطشناسی مشهور است. او یک سیستم تحلیل بر پایه استانداردهای دستخط به وجود آورد. فرض او بر این بود که دستخط، همانند حرکات سر و دست، طرز راه رفتن و اشارات صورت، یک حرکت معنیدار است.
او به معیاری برای حالت طبیعی و عادی در شخصیت انسانها دست یافت که نامش را «ریتم» گذاشت. امّا این سیستم قادر به تشخیص بین درجات مختلف ریتمها نبود و ارزیابیش تنها به قضاوتهای ذهنی بستگی داشت. ماکس پولِور، خطشناس سوئیسی، تحت تأثیر کارهای کلاگز قرار گرفت و پژوهشهای او را ادامه داد. او سبک و شیوه دستخطها را مورد مطالعه قرار داد و آنها را با توجه به نظریه روانکاوی مورد تفسیر قرار داد. جون داونی، روانشناس آمریکایی، نیز آزمایشهایی بر پایه نظریه ریتم کلاگز انجام داده است.
روانشناسی و گرافولوژی
در سال ۱۹۴۰ برخی خطشناسان به یادگیری روانشناسی پرداختند. اتحاد خطشناسان و روانشناسان از نظر پژوهشی مفید بود و کاربردهای کلینیکی خطشناسی توسعه یافت. در همین سال، الکساندر لوریا، روانشناس روس، استفاده از دستخط برای تعیین محل آسیبهای مغزی را مورد مطالعه قرار داد.
ارزیابی مانند شیب و اندازه، شکل حروف
دستخط شامل عناصر قابل ارزیابی مانند شیب و اندازه، شکل حروف و چپ دست و راست دست بودن است. در سال ۱۹۴۲، جوزف زوبین، روانشناس آمریکایی، و لوینستون، خطشناس آلمانی، سعی کردند که معیارهای عینی قابل اندازهگیری و متداول در دستخطها را به دست آورند. آنها از یک سیستم اندازهگیری بر پایه درجات ریتم در حرکت عضلات نویسنده استفاده کردند. این روش، مدرکی آماری برای متمایز کردن شخصیتهای عادی و غیرعادی به وجود آورد امّا هیچگونه رابطهای را بین دستخط و ویژگیهای شخصیتی نشان نداد.
آزمایشهایی نیز بر روی نمونههایی از دستخطها برای یافتن رابطه آنها با احساسات، طرز تفکر و رفتار نویسندگانشان به عمل آمده است. بررسیهای بالینی در مورد رابطه دستخط و اختلالات ذهنی نیز در حال انجام است. همچنین از تجهیزات الکترونیکی برای تشخیص تنشها، انطباق و سایر فاکتورهای نویسنده دستخط استفاده میشود.

● وضعیت فعلی پژوهشها در مورد خط شناسی
خطشناسی و گرافولوژی به نحو گستردهای در کشورهای اروپایی، به ویژه فرانسه، آلمان، سوئیس، بلژیک، هلند و انگلستان به کار بسته میشود. بسیاری از شرکتهای تجاری در این کشورها، قبل از استخدام افراد، با خطشناسان مشورت میکنند. بسیاری از روانشناسان، مطالعه دستخط را به عنوان یک ابزار تشخیصی، با وجود شواهد تجربی نه چندان زیاد، مفید یافتهاند.
در کشورهای اروپایی، خطشناسان مدرک رسمی دارند و بسیاری از دانشگاهها دورهها و درسهایی در زمینة خطشناسی ارائه میکنند. در این کشورها، خطشناسی به صورت یک مطالعه علمی پذیرفته شده است.
رفتار و شخصیت آدمها به طور مداوم تغیر میکند تحلیل خط شناسی هم تغییر میکند
خطشناسی همیشه دقیق نیست. رفتار و شخصیت آدمها به طور مداوم تغیر میکند. بنابراین اگر از دستخط برای یافتن ویژگیهای شخصیتی یک فرد استفاده میشود باید نمونههای دستخط او را در طول یک دوره زمانی مثلاً چند ساله مورد مطالعه قرار داد. خطشناسی در مقایسه با سایر آزمونها، ارزانتر و سریعتر است و به سرعت، اطلاعاتی درباره شخصیت، احساسات، خودآگاهی، هوش، سازگاری اجتماعی، استعداد، خلاقیت و سایر ویژگیهای فرد در اختیار میگذارد.